بیا عزیز دلم جان به لب رسید بیا

بیا عزیز دلم جان به لب رسید بیا
عنان صبر و تحمل ز کف رهید بیا

بلای نازل دوری تو به زندگیم
ببین که فاجعه ای سخت آفرید بیا

چه روزگار عجیبی گذشت بر سر من
که هیچ روی خوشی جان من ندید بیا


بساط دهر در این دوره دو روزه عمر
چقدر درد و بلایا و فتنه چید بیا

امید و عشق بدون تو پوچ و بی معنی است
که عشق آورد امید را پدید بیا

بگو به یار در این برهه از زمان مهدی
که شب گلوی شفق را به خون کشید بیا

غم زمانه کنار غم جدایی تو
به جور پرده این شعر را درید بیا


مهدی رستگاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.