بینِ عشقِ من و احسان تو پیوندی است

بینِ عشقِ من و احسان تو پیوندی است
در نگاهت گُلِ من حسِّ خوشایندی است

رویِ زیبایِ تو آشفته و حیرانم کرد
وَه که نقّاشِ جمالت چه هنرمندی است

ای که هستی زِ وجودت شده پیدا نظری
بین که دلباخته ات تشنه یِ لبخندی است

ای گُلِ باغِ جنان رُخ بِنِما از غم تو
سیلِ اشکم شده جاری و خود اروندی است


من زِ عشق تو به مقصود رسیدم ای دوست
گل اگر می شکفد ریشه و آوندی است

علی باقری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.