روزی اگر ترانه ی خورشید

روزی اگر ترانه ی خورشید

در زیر سقف شب

از یادها رود

من با هزار نغمه ی افسون

در تنگنای دخمه ی تاریک ذهنتان

خورشید های خفته ی بی رهگذار را

بیدار می کنم


صالح وحدت

امان از وقت هایی که نمی شود

گاهی نمی شود...
نمی شود با جماعت آدم ها جفت شد
امان از وقت هایی که نمی شود

زمین و آسمان را هم که به هم بدوزی   

روی بلندترین بام شهر هم که بایستی،
وقتی قرار بر نشدن باشد، باز نمی شود

ستاره ها را نشانه بگیری،

از کوه ها الگو برداری
و به ماه آرزوهایت را بگویی،

بخواهد که روزگارت را پر از بی کسی کند،

کار خودش را به نحو احسنت انجام می دهد

حتی همین کلمات هم

قادر به محو کردن خیلی چیزها نیستند

در عجب می مانی که طبیعت و آدم هایش

و حتی این کلمات

همه و همه بیکار و مستاصل می مانند

تا کسی بیاید وفرشته ی نجاتت شود

آدمی از جنس خودت باید باشد

که تو را درک کند،

به تو قدرت بدهد

اعتماد به نفست را تقویت کند

و پا به پایت بیاید
تا خوب شوی و ادامه دهی

یک نفر که حال و روزت را بفهمد

و بیش تر از خودت بشناسدت

و باورت داشته باشد

به همین اندازه که بودنش تو را خاطر جمع می کند،
نبودنش و نداشتنتش

از هر چه بودن و نفس کشیدن است،

بیزارت می کند

امان از نداشتن چنین آدمی

امان از تنها شدن

امان از کلمات که بیش تر از هر چیزی

تو را در خودت فرو می برند

و با هر واژه ی تکان دهنده ای

گمت می کنند میان سرگردانی

و بی برگی میان ازدحام برگ ها

امان از تمام نداشتن ها...

شیما سبحانی

منتظر می مانی

منتظر می مانی

آرام

آرام

فصل به فصل

سال ها می گذرند

باران نمی بارد

زیر پلک هایت...

دیوار گلدان

ترک بر می دارد.

عباس عابد- ساوجی

زندگی ام ؛

زندگی ام ؛

تاتر زیبایی بود

روی صحنه ؛ همه چیز عالی....

تمام صندلیهای دورم ؛ همیشه خالی ...

چیستا یثربی

ترک برداشته ام

ترک برداشته ام

مانند زمینی که آبش پیشکش آسمان شده باشد

وحالا انتظار ابری را می کشد


که هیچ وقت خیال باریدن ندارد...

مهرنوش نوید پور