شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت

شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت
شعر کبوتر با کبوتر باز... یادش رفت
پرواز گیسوی رهایت را کبوتر دید
شرمنده شد از کار خود، پرواز یادش رفت
چشمان تو مانند دریایی جدا از هم
موسی تو را وقتی که دید اعجاز یادش رفت
عطر تنت خوش‌بوتر از باغ ارم... حافظ
با عطر تو مجنون شد و شیراز یادش رفت
حتی بنان از دوریت دل‌تنگ و محزون است
بغضی گلویش را گرفت... آواز یادش رفت

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.