هر سال پائیز کنار پنجرهِ مه گرفته

هر سال پائیز
کنار پنجرهِ مه گرفته
نبودنت را فریاد زدم
در امتداد بغض های تاول زده ی گلویم
اشک به بدرقهِ تنهایی شعرم آمد
و انگار...؛
بر ساحل خیس نگاهم
سودای خیال تو برای من قدغن شده
که اینگونه دریای دلم طوفانی ست!

مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.