می خواهم بروم

می خواهم بروم

و سال ها

کنار خورشید دراز بکشم

می خواهم کسی نباشد

که بیدارم کند

کسی نباشد

که یادم بیاورد به خانه برگردم

و با نوک انگشت هایم

دیوارها را نوازش کنم

می خواهم بروم

چون تو را دوست دارم

و حس می کنم قلبم

هیچ کجای زمین جا نمی شود.

 

"فرناز خان احمدی"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.