در دستم
شاخه گلی به رنگ غروب
در دهانم
«پنجاهوسه ترانهی عاشقانه ی شمس»
در دلم
چیزی که پنهان کردنش کار هرکسی نیست..
چگونه طبیعی باشم؟
با این بیقراری بیمهار
و این دهان عاشقانهی بیقرار
که اگر دهانم را ببندم
از چشمهایم
سرریز میکند...