کاش میشد تو را از عمقِ درونم

کاش میشد تو را از عمقِ درونم
بیرون بکشم
ببندمت بر این صندلی
دلِ سیر نگاهت کنم
و اندکی بخوانم
از پشتِ صحنهِ هر شعری که برایت سروده ام....!

کاظم پارسای

مپرس از روزگارم مهربان ، حال مرا تنها

مپرس از روزگارم مهربان ، حال مرا تنها
عقیقِ اصل داند کنج بازار بدلکاران ...

حسین جنتی

فال می گیرم

فال می گیرم
با رنگ قهوه ای چشمانت
و در آنسوی
باغ سیب هوس رهایم می کنی!

مرتضی سنجری

ملاقات دو شخص ،

ملاقات دو شخص ،
شبیه به تماسِ دو ماده ی شیمیایی است
اگر واکنشی روی دهد ،
هر دویِ آنها تغییر میکنند

نزدیک می‌نمایی و دوری، چه فایده؟

نزدیک می‌نمایی و دوری، چه فایده؟

سلیم تهرانی

چه کسی جرات دارد

چه کسی جرات دارد
در این دنیایی که
هیچ کس بی گناه نیست
مرا محکوم کند؟

در زبان عشق،

در زبان عشق،
یعنی بال خسته
شاه بر شاهی نشسته
یک دلی را ناز کرده
با تسلای دعایی خواب کرده

ابراهیم آروین

دوباره قصه بسته شدن چشمانت در سیاهی شب!

دوباره قصه بسته شدن چشمانت در سیاهی شب!
دوباره صبر من تا طلوع‌ فردا و
خاطره بازی خیال شیرینت !
چه می شد خدا حرف دلم را در دلت
جای میداد تا عشق را
اینگونه بی رحم در قاب پنجره
با نگاه به ماه نمی دیدم!

ماه کد خدایی میکند با بسته شدن
چشمانت! باز کن دو قرص قمرت را
بگذار خدا عشق بازی کند با فرشته زمینی اش!
می شود امشب را دلبری کنی برایم؟!

جواد مرتضی پور

دیگر به آینه بودن آینه هم

دیگر به آینه بودن آینه هم
شک دارم
اینکه، آنکه در اوست
خود منم!
یا کسی شبیه من
پشت یک شیشه

مریم بهروان

خدایا

خدایا یعنی میشه ما هم یه روزی
همچین صحنه هایی رو ببینیم؟