امسال هم گذشت و بهار تو بر نگشت

ای خفته در نگاه تو جادو..! چه می کنی..؟
آشفته دل! گره زده گیسو..! چه می کنی..؟
امسال هم گذشت و بهار تو بر نگشت
تنها و دل شکسته لب جو چه می کنی..؟
شب های دل گرفته که خوابت نمی برد
بی بوسه، بی نفس نفس او چه می کنی..؟
هی مانده در نگاه تو حسرت..! چه می کشی..؟
هی رفته از دل تو هیاهو..! چه می کنی..؟
بیهوده دشت های خدا را قرق نکن
حالا که رفته از دلت آهو،چه می کنی..؟
ای خفته در نگاه تو جادو..! چه می کنی..؟
آشفته دل..! گره زده گیسو..! چه می کنی..؟
امسال هم گذشت و بهار تو بر نگشت
تنها و دل شکسته لب جو چه می کنی..؟
شب های دل گرفته که خوابت نمی برد
بی بوسه، بی نفس نفس او چه می کنی..؟
هی مانده در نگاه تو حسرت..! چه می کشی..؟
هی رفته از دل تو هیاهو..! چه می کنی..؟
بیهوده دشت های خدا را قرق نکن
حالا که رفته از دلت آهو،چه می کنیℳ؟
ناصر حامدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.