نه رفته‌ای

نه رفته‌ای
نه پیام آمدنی داده‌ای

خانه در تصرف بوی توست

تو نیستی
و خانه در تصرف بوی توست


حس می کنم تنهایی ستاره را

این همه ستارهٔ تنها
یکی به یکی نمی گوید بیا

هر یک
از آسمانهٔ خویش
چونان چشم پرنده
درخشان
از آشیانهٔ تاریک

حس می‌کنم نیش ستاره را در چشمم
طعم ستاره را در دهانم
و طعم یک کهکشان تنهایی را در جانم

کجای جهان بگذارمت تا زیباتر شود آن جا؟

بنویس: «می‌آیم»
تا آشیانه
به گام و به دست و سلام
آراسته شود ..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.