می خواستم دنیا را تغییر بدهم.....
اما فهمیدم تنها چیزی که یک نفر
میتواند در مورد تغییر دادنش مطمئن باشد،...
تغییر دادن خودش است.....
تا دست ارادت به تو دادهست دلم
دامان طرب ز کف نهادهست دلم
ره یافته در زلف دل آویز کجت
القصه به راه کج فتادهست دلم
فروغی بسطامی
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان پزشک پرسیدم: شما چطور
میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک
گفت : ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چای خورى، یک فنجان و یک
سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند
من گفتم: آهان، فهمیدم، آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را برمیدارد، حالا شما هم میخواهید تختتان کنار پنجره باشد ؟
نتیجه :
1- راه حل همیشه در گزینه های پیشنهادی نیست.
2- در حل مشکل و در هنگام تصمیم گیری هدفمان یادمان نرود، در حکایت فوق هدف خالی کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پیشنهادی
3- راه حل همیشه جلوی چشم نیست. مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک لامپ از آن استفاده نمیکنیم !
آنتونی رابینز
قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم
فکر این را که تو باشی و نباشی نکنم
فکر این را که تو هر روز بیایی سر ظهر
روی گلدان دلم آب بپاشی نکنم!
حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده است
قول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم!
من پر از زخم جگرسوزم و باید بروم
که تو را اینهمه درگیر حواشی نکنم
امشب افسوس نشد بر سر قولم باشم
نشد از فاصله ها غصه تراشی نکنم
گر تفنگی برسانند به من، نامردم
تا سحر مغز خودم را متلاشی نکنم!
زهرا شعبانی
من پول ندارم
که بگم همه هزینه هات با من
ولی دل دارم میگم همه غصه هات با من:))
مرا فراموش خواهی کرد
از من جدا خواهی شد
پس مرا از غارم بیرون نکش
عادت هایم را از من مگیر
خصوصا عادتی که به تنهایی دارم
بی مرزم از آن گونه که در قاب نگنجم
بیداری سرشارم و در خواب نگنجم
پوباتر از آنم که به تصویر درآیم
در همهمه ی حافظه ی آب نگنجم
میلاد من است این دم بی نام و نشانی
این لحظه که در مدفن القاب نگنجم
ننگ است که رنگی بپذیرد جرَیانم
رودم من و در بستر مرداب نگنجم
آیین من آیینگی تابش ذات است
در میکده و مکتب و محراب نگنجم
قربان ولیئی