بغض آنقدر بیخ گلویم را گرفته

بغض آنقدر بیخ گلویم را گرفته
که اگر هم بخواهم صدایت کنم،
امانم نمی دهد.
این بهار انگار
ادامه همان زمستان است
و انگار دیگر از دست اردیبهشت هم
کاری ساخته نیست!
حال من وخیم تر از نسیم خوش و رویا چیدن است.
کاش می فهمیدی
خوشبختی هایم دارند خاک می خورند
و من دلم نمی آید بی تو
خاطره شان کنم!
کاش می فهمیدی
دیگر حوصله فهمیدن
این همه نبودنت را ندارم....!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.