کاش میشد که کمی شعر برایش بخرم

کاش میشد که کمی شعر برایش بخرم
یا همین دفتر اشعار خودم را ببرم

کاش میشد بنویسم که چه دردی دارد
جای ِدندان ِ فرو رفته ی ِروی ِ جگرم

مشکلی نیست اگرحال مرا درک نکرد
خودم از حالت دیوانگی ام با خبرم

و هر از گاه به این پنجره می اندیشم
احتمالا که از این پنجره امشب بپرم

به خدا دست خودم نیست بهم میریزم
تا به این حال پریشان خودم می نگرم

و همین حال مرا سمت غزل هل داده
مدتی هست که شاعر شده ام خیرسرم

تا خودش نیست که احوال مرا درک کند
خودم از خیر غزل های ترم می گذرم

#امیر_اخوان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.