با خیالت زندگی می کنم

با خیالت زندگی می کنم
و با خودت عاشقی.
کاش دو بار زاده می شدم؛
یکی برای مردن در آغوش تو،
یکی برای تماشای عاشقی کردنت!
(عباس معروفی)

اشکهای سرمه ای روی گونه اش سر می خورد

اشکهای سرمه ای روی گونه اش سر می خورد
و او با آرامش خاص حرف می زد
...
دوست داشتن تو کار ساده ای نیست!
(عباس معروفی)

صبح صدایت کردم،

صبح صدایت کردم،
اصلاً به روی خودم نیاورم که نیستی...!
(عباس معروفی)

گل قشنگم !

گل قشنگم !
شیرین نیستی ،
ولی من صخره های شب را آنقدر می تراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو در آغوشم بخندی .
(عباس معروفی)

و بی تو

و بی تو
میشود واژه وارونه بودن را به تنهایی نسبت داد
پایه های صندلی به جای قدمهای عاشق من تحمل خواهند کرد
آبروی زانوهایم را نریز لرزش جا مانده از رفتنش....
سولماز_بیضاوی

لا به لایِ تو نفس هایم را جا گذاشته ام!

لا به لایِ تو

نفس هایم را جا گذاشته ام!

کافی ست دستت را

بین موهایت،

روی سینه ات

یا روی لبت بکشی؛

منم که در هوا پخش می شوم .. !



((محمد صابر شریفی))

عشق با بوسه عمیق می شود

عشق
با بوسه عمیق می شود
شعر
با نگاه تو ...


((محمد شیرین زاده))

لوازم تنهایى اند

تخت یک نفره

پتوى یک نفره

میز

و تنها یک صندلى

این ها لوازم خانگى نیستند

لوازم تنهایى اند


((مهدى اشرفى))