دیگر آن انسان خندان روی قبلا نیستم
فکر می کردم عزیزم، دیدم اصلا نیستم
فکر می کردم پس از تو زندگی خواهد گذشتفکــر می کردم ،ولی، دیدم کـــه آهن نیستم
دوستت دارم، هنوزم، روی قولـــم مانده ام
کاش می شد بشکنم آن را،ولی زن نیستم
دوستان از پشت می آیند و خنجــر می زنندحق من زخم است چون،با دوست ،دشمن نیستم
راضیم کردی که تنهایی برایم بهتر است
ظاهراً راضـی شدم اما عمیقاً نیستم
خسته ام از روزها، آغوش وا کن ای خداباید امضا کرد جایی را؟ بیا... من نیستم....
آرش واقع طلب