آن‌روز به چشم‌هایم گفتم :«متاسفم !

آن‌روز به چشم‌هایم گفتم :
«متاسفم !
بعد از این به‌طرز جنون‌آمیزی حرامتان خواهم کرد»

گفتم: «او رفته است
و آن‌که مانده تا غربتِ شهر را کامل کند ،
دیوانه‌ای‌ست با دو حفر‌ه‌ی خالی بر صورت
و
دو کلیدِ زنگ‌زده در دست
که حاضر نیست

آن‌ها را به‌هیچ دری امتحان کند»

لیلا کردبچه"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.