دیوانه نمی گوید دوستت دارم

دیوانه نمی گوید دوستت دارم

دیوانه می رود تمام دوست داشتن را

به هر جان کندنی

جمع می کند از هر دری

می زند زیر بغل

می ریزد پای کسی که

قرار نیست بفهمد دوستش دارد


" مهدیه لطیفی "

نظرات 1 + ارسال نظر
بی نام یکشنبه 31 خرداد 1394 ساعت 16:22 http://eterafe1dokhtar.blogsky.com/

آنگاه که خلوت می کنی
در تنهایی ماه
و جیغ شهابسنگها را
به سکوت میخوانی
همه میپندارند : دیوانه ای
شباهنگام
که بغض گرفته ی گلها را
ترنم می کنی
در گوش کرم شب تاب
و طپش شعله ای را هم آوا میشوی
تا بدمد باز نبض نور
همه در نشخوار شک اند :
دیوانه ای ؟
و سحر
همه پچ پچ کنان
از شرر مانده در خاکستر گرم
خیره
می گویند سرد :
شاید دیوانه ای بود ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.