به موسم آمدنت

به موسم آمدنت

تمام مسیر را

تمام راه قدومت را

گل باران خواهم کرد

تو فقط بگو از کدام راه می‌آیی و کی؟


نجوا رستگار

قرار بود برفی بیاید..

قرار بود برفى بیاید و مرا با خود ببرد...

قرار بود برفى بیاید و من

چترم را بردارم

بزنم به برف

تکه های روحم را

با آن ببارم

و

گم شوم...

در برف رفتن...
زمستان از نیمه گذشته و

خبری از آن برف نیست...

پس من کجا گم شوم؟ چگونه؟

 

نجوا رستگار