جنگل یک شبه سقوط نمی کند

جنگل یک شبه سقوط نمی کند
خیلی زخم تبر خوردن ها
خیلی بی هوا شکستن ها
خیلی شبانه نعش درخت ها را بر دوش بردن ها...
شاعر یک شبه سکوت نمی کند
خیلی تنیده در حصارها
خیلی وازَده از تکرارها...
هیچ دلیلی
جز نبودنت
یک شبه دریا را
کویر لوت نمی کند!


"مریم نوابی نژاد"

با باران ... با باران ... با باران ... چه کنم ...؟؟؟ .

تصمیم گرفته ام ،
هر چه تو را به یاد ِ من بیندازد ؛
دور بریزم ...! .
فقط یکی بگوید ؛

با چای ِ اول صبح ،
با سیگار ِ آخر ِ شب ...! .
با خلوت ِ بعد از ظهر ِ خیابان ،
با خانه های پلاک ِ چهل و چهار ...! .
با روزهای برفی ...

با باران ... با باران ... با باران ...
چه کنم ...؟؟؟ .


مریم_نوابی_نژاد

نمی ترسم از جنگ
یا زلزله ای که تهران را
در یک شب سیاه می بلعد
نمی ترسم از احتمال برخورد شهاب سنگ
با زمینی که از یک لحظه به بعد
روی مدار مقرر نمی چرخد
نمی ترسم از تمام شدن توی خواب
یا آخرین لبخندم روی دیوار
می ترسم این شعر آخری باشد که می نویسم
گوشی را بردار ...


مریم نوابی نژاد

یک روز از فکر کردن به تو دست می کشم

یک روز از فکر کردن به تو دست می کشم
می روم سراغ کارهای ناتمام
شعرهای نگفته
نشست و برخاست با سایه ها
خیابان گردی های بی سلام.
کارهایم که تمام شد
من می مانم و یک عالمه وقت
من می مانم و تحمل ثانیه های سخت!
آن وقت می نشینم و
سر فرصت
به تو فکر می کنم.

"مریم نوابی نژاد"

جهان با دروغ تو زیبامیشود..

بگو راه را گم کرده بودم

بگو ساعتم خواب مانده بود
اصلا بگو به مترو ساعت هفت نرسیدم
برای شتابی که نداشتی بهانه ای جور کن
جهان با دروغ تو
زیبا می شود...

"
مریم نوابی نژاد"