روزهای پاییز سیگارهای بدون فیلترند.....

روزهای پاییز
سیگارهای بدون فیلترند.....
هرچه میسوزند
بلندتر میشوند....
پیرمردها....
چه غمگین سرفه میکنند
درپای دیواردنیا...


رسول یونان

مرا ببخش اگر دوستت دارم و

مرا ببخش
اگر دوستت دارم و
کاری از دستم بر نمی آید...

(رسول یونان)

تو نیستی اما من برایت چای می‌ریزم

تو نیستی
اما من برایت چای می‌ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می‌کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می‌کنم

* رسول یونان *

عشق،
راهی ست برای بازگشت به خانه،
بعد از کار،
بعد از جنگ،
بعد از زندان،
بعد از سفر،
بعد از ...
من فکر می کنم،
فقط عشق می تواند پایان رنج ها باشد...

((رسول یونان))

من از دقت او در تماشای کوچ درناها

من از دقت او

در تماشای کوچ درناها

فهمیدم که خواهد رفت!!

"رسول یونان"

نیامدنش را باور نمی‌کنم

نیامدنش را باور نمی‌کنم

غیر ممکن است او نیامده باشد

حتماً، حالا

زیر باران مانده است

و ناامید و خسته

در خیابان‌ها قدم می‌زند

من به باز بودنِ درها مشکوکم

"رسول یونان"

وقتی تلفن زنگ می‌زندیعنی از یاد نرفته‌ای

وقتی تلفن زنگ می‌زند

یعنی از یاد نرفته‌ای

حتی اگر به اشتباه شماره‌ات را گرفته باشند

ببین دوست من !

در این دنیا

خیلی از آدم‌ها هست‌اند که

شماره‌شان حتی به اشتباه گرفته نمی‌شود ...

"رسول یونان"

غیر از تو ازین پنجره

غیر از تو
ازین پنجره
همه چیز دیده می‌شود
یعنی از پنجره

هیچ چیز دیده نمی‌شود


رسول یونان

زمین جای خطرناکی است

باید خودم
باد را متقاعد کنم
که نوزد
باید خودم
حرمت کلبه ام را به دریا گوشزدکنم
زمین
جای خطرناکی است
و کسی که
باید بیایید
همیشه دیر می آید ...

رسول یونان

من پشت به ماه ایستاده و

من پشت به ماه ایستاده و
می‌گریم
و تو
کنار پنجره
آنقدر به ماه می‌نگری
تا زیبا شوی
یک روز
عشق تو

این غول کوچک را خواهد کشت


رسول یونان"