غیر مهتاب بیائید که در دل نکنیم

غیر مهتاب بیائید که در دل نکنیم
آب این برکه ذلال است بیا گل نکنیم

قامت راست از آن سرو بلند آموزیم
پیش جاهل قد افراشته مایل نکنیم

راه نو رفته و هر کهنه به آتش بکشیم
بیش از این خون به دل آدم عاقل نکنیم

در دل خویش نهال گل خوشبو پرور
تا خاشاک و خسی بیهده حاصل نکنیم

مکتب عشق به آسانی نگیرد پایان
گر ندانیم در این مدرسه منزل نکنیم

بحر عشاق نه دریای بدون خطر است
پس دگر فکر نجات و لب ساحل نکنیم

چشم دل باز بگردید از این رنج دراز
بی تفکر دگر اندیشه باطل نکنیم


جعفر تهرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.