در خرابات آی اگر در سر نداری داوری
با حریفان نرد باز و باده خور در کافریکافری اسلام باشد گر نجویی عیب باز
این سخن کی گنجد اندر سمع مردم سر سریتا تو باشی او نباشد رنج خود ضایع مکن
هر کجا خود را ببینی همچو حلقه بر دریدر گذر از گفت و گوی و بر شکن از جست و جو
تا دمی در صحبت مردان ز جانان بر خوریاین جهان و آن جهان اسم ست و تو موقوف آن
چون ز هر دو بر گذشتی عاشقان را سروری نظامی