گفت ببین یادش روشن می دارد..

گفت ببین یادش روشن می دارد..
ببین خودش باشد روشن می شوم!!
که یادش همچو سراب و خودش دریاست
دریاب که ما:
بر سرآب دیده دریا زاشک وخون کرده ایم

بـه خـاطر چه زنده ای؟

کـســی ســوال میـکـند
بـه خـاطر چه زنده ای؟
و مـن بـرای زنــدگـی..
تـــــو را بهانه میکنم :)


*نیما یوشیج*

دلم یک باغ پُر نارنج...

دلم یک باغ پُر نارنج...
دلم آرامشِ تُرد وُ لطیفِ صبحِ شالیزار...
دلم صبحی
سلامی
بوسه‌ای
عشقی
نسیمی
عطرِ لبخندی
نوایِ دلکشِ تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی؛
دلم شعری سراسر دوستت دارم،
دلم دشتی پُر از آویشن و گل پونه
می خواهد...!

نیما_یوشیج

هرگز، منتظر فرداى خیالى نباش

هرگز، منتظر فرداى خیالى نباش
سهمت را از شادى زندگى، همین امروز بگیر
فراموش نکن مقصد ، همیشه جایى در انتهاى مسیر نیست !
مقصد لذت بردن از قدمهاییست، که برمى داریم !
.
.
چایت را بنوش !
نگران فردا مباش
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها

(نیما یوشیج)