در میان کوچه

در میان کوچه
من گمان می کردم روز شده
همه جا همهمه بود
ناگهان پنجره ها روشن شد
کفِ کوچه کمی نمناک بود
نور بیرون شده از پنجره را
کف کوچه به هوایی که پر از ابر سیاهی شده بود

هدیه بداد
چون که نمناکی آن ابر سیاه
به کف کوچه ی ما صیقل داد
کوچه ی خانه ی ما آینه شد
آینه خورشید را پیدا کرد
در میان شب پر رنگِ سیاه
روزی آمد که فقط روز نبود
روز ما روشن بود
روشنی را خورشید خودش از آینه ی کوچه گرفت
کوچه ی ما دو شب را روز بود
تا که یک پنجره ای تاریک شد
همه گفتند که این پنجره در خانه ی کیست؟
آسمان گفت که این پنجره در خانه ی امید است!!


پوریا معصومی

بی تو ، بی فایده و بی هیجان است جهان

بی تو ،
بی فایده و بی هیجان است جهان

مثل یک پنجره که
منظره اش دیوار است....


محمد شیخی

...باز هم خون شتک می زند

...باز هم
خون شتک می زند
بر شیشه ای که
از حافظه اش
گلوله ی تاریک
خارج نمی شود
جای پنجره ام را
عوض می کنم
باز هم...


نسترن خزایی

چشم شب کور شده ست؛

چشم شب کور شده ست؛
پشت این پنجره ها،
ماه سانسور شده ست.

فاطمه_خواجویی_راد

کنار پنجره خاطرات

کنار پنجره خاطرات
نشسته ام
ورق می زنم
برگ برگ خاطرات عشقی را که
در دفتر قلبم جا گذاشتی

می ترسم از لحظه ای که
این پنجره گشوده شود
و برگی از خاطرات
که بوى نفس های گمشده تو را بدهد
روی فراموشی ها فروافتد
و از پنجره ى آرزوها
عشقى را ببینم که با احساسم غروب
مى کند


فاطمه دانشور

به پنجره‌های شهر،

به پنجره‌های شهر،
سرک کشیده ام.
اما تو،،،
پشت هیچ پنجره‌ای؛
نیستی!


سعید فلاحی

مثل هر شب خسته‌ام،

مثل هر شب خسته‌ام،

خیره بر دیوار آجرگونۀ آن پنجره؛

عاقبت یک روز خواهد داد تاوان، پنجره.


مریم صابری

پشت این پنجره ها پرده زدند،

پشت این پنجره ها پرده زدند،
گیرم این پنجره ها باز شود؛
روی هر پنجره ای نرده زدند.

حسین_محمدی_فرد

هرگاه که به تو می اندیشم

هرگاه که به تو می اندیشم
بوی سبز انتظار ،
بر مشامم میرسد !
و در خیالم...
پرواز قاصدک ها
روبروی پنجره ی خورشید
تداعی میشود !
انتظار تو دل انگیز است برایم ،
اما...
نگذار تمام شدن من شروع بشود ....

بیا !

علی علیزاده جوینی