...باز هم خون شتک می زند

...باز هم
خون شتک می زند
بر شیشه ای که
از حافظه اش
گلوله ی تاریک
خارج نمی شود
جای پنجره ام را
عوض می کنم
باز هم...


نسترن خزایی