خوابهای من مشغولند .
"شمس لنگرودی"
چون شط روشنایی ، جاری باش ...
.
ای جامد مذاب !
هنوز زندهام
"یغماگلرویی"
اگر یک روز
از زندگی من
باقی مانده
باشد،
از هر جای
دنیا
چمدان کوچکم
را میبندم
راه میافتم
ایستگاه به
ایستگاه
مرز به مرز،
پیدایت میکنم،
کنارت مینشینم،
روی سینهات
به خواب میروم.
ظاهراً وقت رسیدن نرسیده است هنوز
وقت از بند رهیدن، نرسیده است هنوز
باغ پاییز پرست دل ما بی ثمر است
باغبان! موسم چیدن نرسیده است هنوز
خنده وسوسه انگیز شب چشم تو را
در دل آینه دیدن، نرسیده است هنوز
موعد رویش ما، سرزدن از تیرگی و
مثل خورشید دمیدن، نرسیده است هنوز
آسمان هم که خود آبستن صد فاجعه است
وقت از خاک پریدن نرسیده است هنوز
دهن چلچله را بسته نگه دار عزیز
وقت فریاد کشیدن نرسیده است هنوز
ناله کن آدمک کوچه تاریک غزل!
وقت از درد بریدن نرسیده است هنوز
(مرتضی قاسمی)
باور کن هیچ کجای دنیا
بوسه
برای اتفاق
افتادن نیست
همان طور که
تو
برای رفتن
نبودی
به خدا راست
می گویم
وقتی دست
هایت مال من نیست
خط عمر کف
دستم
روز به روز
کوتاه تر می شود
هیچ چیز دیده نمیشود
رسول یونان