بی تو ، بی فایده و بی هیجان است جهان

بی تو ،
بی فایده و بی هیجان است جهان

مثل یک پنجره که
منظره اش دیوار است....


محمد شیخی

شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت

شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت
شعر کبوتر با کبوتر باز... یادش رفت
پرواز گیسوی رهایت را کبوتر دید
شرمنده شد از کار خود، پرواز یادش رفت
چشمان تو مانند دریایی جدا از هم
موسی تو را وقتی که دید اعجاز یادش رفت
عطر تنت خوش‌بوتر از باغ ارم... حافظ
با عطر تو مجنون شد و شیراز یادش رفت
حتی بنان از دوریت دل‌تنگ و محزون است
بغضی گلویش را گرفت... آواز یادش رفت

مشکل شرعی ندارد بوسه از لب های تو

مشکل شرعی ندارد بوسه از لب های تو
میوه ی بیرون زده از باغ حق عابر است...

وعده‌هایت همه واهی‌ست از این می‌سوزم

وعده‌هایت همه واهی‌ست از این می‌سوزم
همه گفتند دروغ است دلم گوش نکرد!

جانم گرفت حسرتِ دیدارِ دیگرش!

جانم گرفت حسرتِ دیدارِ دیگرش!
با ما هر آنچه یار نکرد، انتظار کرد...

#محمد_شیخی