در خیابانهای شب
جایی برای گشت و گذارم نمانده است
چشمانت همهی فضای شب را در بر گرفته است...
نزار قبانی
وقتی خدا زنان را بین مردان تقسیم کرد ؛
و تو را به من داد
احساس کردم به من شراب داده
و به دیگران گندم !!
مرد، یک دقیقه نیاز دارد
که عاشق زنی شود...
و روزگاران بسیار
که فراموش کند...
نزار قبانی
آن هنگام که خواهان عشق اَند
زیباترین واژه ها را میآورند
برای نفوذ در قلب ها
و آنگاه که میخواهند بروند
پِی کمترین بهانه ها هستند
برای شکستن دلها
نزار قبانی
فراوان دوستت دارم
فراوان...
و از همان آغاز میدانستم
میدانستم که شکست خواهم خورد
و لا به لایِ فصل های قِصه
کُشته خواهم شد
و سرم به سوی تو حَمل خواهد شد
و فراوان خوشحال میشدم
به زیبایی این پایان....!
نزار قبانی
عهد کردم دوستت نداشته باشم
اما برابر این تصمیم بزرگ
خود را باختم
عهد کردم بازنگردم
بازگشتم
عهد کردم نمیرم از دلتنگی
مُردم
بارها عهد کردم
بارها تصمیم گرفتم بروم
یاد ندارم رفته باشم
نزار قبانی
کسی نمیداند،
اما من هر روز صبح،
عطر تو را از هوا نفس میکشم
و هنوز هم وقتی به عکسی
که خودم از تو برداشتهام نگاه میکنم
عطر تو در چشمانم منتشر میشود
دیگر نمیتوانم پنهانت کنم
از درخشش نوشتههایم میفهمند،
برای تو مینویسم
از شادی قدمهایم،
شوق دیدن تو را درمییابند،
از لبخندم
پی به حضور تو میبرند
من حتی
دیگر نمیتوانم
تو را از خودت هم
پنهان کنم...
#نزار_قبانی
می خواهم دوستتبدارم
تا به جای همهی جهانیان پوزش بخواهم
از همهی جنایاتی که مرتکب شدهاند
در حق زنان
از زنانگیات دفاع میکنم
آن سان که جنگل از درختانش
دفاع میکند
و موزهی لوور از مونالیزا
و هلند از ونگوگ
و فلورانس از میکلآنژ
و زالتسبورگ از موزارت
و پاریس از چشم های الزا
میخواهم دوستت بدارم
تا شهرها را از آلودگی برهانم
و تو را برهانم از دندان وحشی شدگان
نزار قبانی