ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پرندگان
با نغماتِ بی پایان
به جایِ تمام ناشکری هایِ ما
شکرگزاری می کنند!
فرشته سنگیان
بر دیوار اتاقش
دو بال کشید
می خواست
هر روز
پرواز را تجربه کند!
فرشته سنگیان
پرنده
در برف
با نگاهی به ابدیّت
تسلیم
نشسته بود
نه در انتظارِ بهار
نه در تمنّای گرما
بال بال نمی زد
آرام بود
و
خشنود به آنچه هست!
فرشته سنگیان
تو
مثلِ قشنگی هایِ شهرِ اصفهانی!
پر راز و باشکوه!
ولیکن نیم نه؛
برایم کلِّ جهانی!
فرشته سنگیان
آنها که همدیگر را دوست دارند
همیشه برای یکدیگر
حرفی برای گفتن دارند!
فرشته سنگیان