ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تن سپرده
به باران پاییزی،
شاخه ای که
در سر هوای بهار دارد
فرشته سنگیان
چه شکوهی دارد
رکوع درختان
از پس نجوای باد
در گوش شان
فرشته سنگیان
پاییز
کنار ایستاده؛
هنوز دارد
به نجوای چند برگ
گوش می دهد،
که می گویند:
سفری در راهست
کمی بعد
مادرانه
دستشان را می گیرد
و می برد
دیگر
آرام آرام
مراسم تودیع
صورت می گیرد
و درختان،
کلاه از سر
برداشته،
به نیکی
بدرقه اش می کنند
فرشته سنگیان
بدون وجود امید یا ناامیدی،
این همیشه معیار همگان
از برای زندگی؛
نفس،
می آید و می رود
و روزان و شبان
نیز...
و بایستی
با فراغت خاطر
هستی را
پذیرا شد
همانگونه
که هست
فرشته سنگیان