ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این بیکرانه
زندانی چندان عظیم بود که روح
از شرم ناتوانی
در اشک پنهان شد
آیدا در آینه
احمد شاملو
نازلی!
بهارخنده زد و ارغوان شکفت
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار!
با مرگ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار...
خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی،
خوشا اگر نه رها زیستن، مُردن به رهایی!
آه، این پرنده
در این قفسِ تنگ
نمیخواند...
#احمد شاملو
و کاش در این جهان
مردهگان را
روزی ویژه بود،
تا چون از برابرِ این همه اجساد گذر میکنیم
تنها دستمالی برابرِ بینی نگیریم:
این پُر آزار
گندِ جهان نیست
تعفنِ بیداد است...
احمد شاملو میگفت :
حوصله ات که سر می رود،
با دلم .....
با دوست داشتنم
بازی نکن ..!
من در بی حوصلگی هایم
با تو زندگی ها
کرده ام ...