ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در دل تاریک این شبهای سرد
اى امید نا امیدى هاى من
برقِ چشمانِ تو همچون آفتاب
مى درخشد بر رخِ فرداىِ من
"فریدون مشیری"
هوا آرام
شب خاموش
راه ِآسمان ها باز
خیالم
چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رَوَد آنجا
که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را...
فریدون_مشیری
ما را کدام نفرین
ما را کدام نفرت
در این کویر سوخته آواره کرده است
ما در کدام عهد
ما در کدام شهر
پا از گلیم خویش فراتر نهاده ایم
کز تلخى عقوبت آن در تمام عمر
آسوده نیستیم
ما، کیفر کدام گناه نکرده را
این گونه بردبار
بر دوش میکشیم ؟
ما را کدام لعنت، بیچاره کرده است...
فریدون مشیرى
شب شد ..
خیال پریشانم را شانه زدهام
گلدانهای شمعدانی را به نوازشی آرام خواباندهام
منتظرت میمانم تا چون هر شب با صدایِ "شبات بخیر ماه من"
رویای تو را به آغوش بگیرم ..
فریدون مشیری
لبان ما دیری است
به هم فشرده چو نیلوفران نشکفته است
چنان به زندگی بی نشاط خو کردیم
که نقش روشن لبخند یادمان رفته است
فریدون مشیری
ای جامِبههم ریخته
صدبار نگفتم با سنگدلان یار مشو،
میشکنَندَت؟
فریدون مشیری
قصهیِ ابرِ هوا را
تو بخوان،
و بمان با
من تنها
تو بمان....
تو نیستی که ببینی
چگونه بادیوار
به مهربانی یک دوست
ازتو میگویم
تو نیستی که ببینی
چگونه ازدیوار
جواب میشنوم...
فریدون_مشیری