ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
عشق
شکل های بسیار دل انگیزی دارد
مثل گل سرخ
در دست دختری زیبا
مثل ماه
بالای کلبه ای برفی
اما من
گوش بریده ونسان ونگوگ ام
شکل تلخی از عشق
رسول یونان
وقتی تلفن زنگ میزند
یعنی از یاد نرفتهای
حتی اگر به اشتباه شمارهات را گرفته باشند
ببین دوست من !
در این دنیا
خیلی از آدمها هستاند که
شمارهشان حتی به اشتباه گرفته نمیشود ...
رسول یونان
وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می زند
قبلا رفته است
فقط می خواهد مطمئن شود
چیزی از او در تو جا نمانده
کمک کن چمدانش را ببندد
چترش را به او پس بده
لبخندش را
آوازهایش را
همینطور سایه اش را
که گاه و بیگاه از پشت پنجره ات گذشته بود...
کافههای شب
نام داستانی غمانگیز است
داستانی از رؤیا و رقص و ابر
از گمشدگی
از جوانیهای خالکوبی شده
و ما
شکستخوردگان این داستانیم
قهرمانانی
تهنشینشده در قهوه و شب
#رسول یونان
نسیم طبق عادت می وزد
و تابیدن
شغل آفتاب است
اما ، گلها
در ادامه ی عِطر تو روییده اند !
تو مژده ی آزادی هستی
از بلندگوی زندان
برای محکومی از یاد رفته...
رسول یونان
نیامدنش را باور نمیکنم
غیر ممکن است او نیامده باشد
حتماً، حالا
زیر باران مانده است
و ناامید و خسته
در خیابانها قدم میزند
من به باز بودنِ درها مشکوکم
رسول یونان
دلم برای تو
تنگ شده است
اما
نمیدانم چه کار کنم
مثل پرندهای لالم
که میخواهد آواز بخواند و نمیتواند
رسول یونان
من فکر میکنم که فقط عشق میتواند پایانِ رنجها باشد
به همین خاطر همیشه آوازهایِ عاشقانه میخوانم
من همان سربازم که در وسطِ جنگ
محبوبش را فراموش نکرده است !
رسول یونان