ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
قافیه دستمو بسته،، نمیزاره بنویسم..
نمیزاره بسرایم..
غزلی از شعر هایم..
دیگه واژه های زیبا
تو سرم جایی نداره
مثل لیوان پر از آب
مثل ابرای بهاره
جمله ها میخوان بریزن
مثل برگ ها توی پاییز
اما برگی نمیریزه
تا نبینه،،
باد پاییزی رو هر سال...
قافیه مثال باد
شعر من مثال برگ
برگها میخوان بریزن
واژه واژه های ذهنم
اما حیف که،،
قافیه دستمو بسته،، نمیزاره بنویسم..
یادمه بچه که بودم..
تو کلاس درس انشا
جمله ها و واژههای عاشقونم
مثل برف تو زمستون
مینشست رو دفتر من،،
وصف فصل فصل سالم
دل استادمو میبرد
نامه های عاشقونم
دل دلدارمو میبرد..
توی چند ثانیه میمرد..
من میخواستم بنویسم..در
اما حیف که،،
قافیه دستمو بسته،، نمیزاره بنویسم..
شاعرم، شعرام قشنگ نیست ..
مثل سعدی
مثل خیام..
اما عین آب زلال
حس این شاعر گمنام
فرق من تو واژه هام..
فرق من قافیه هام..
فرق من سطر سطر
جمله های بیت هام..
شعر من یه انقلاب تو سرودن..
.
اما حیف که،،
قافیه دستمو بسته،، نمیزاره بنویسم..
امید امام وردی
در کمین صید بودم ناگهان طوفان به پا شد
صیدگاه غرق سکوت و آسمان غرق صدا شد
مرغ زیبایی به سوی دام من آرام میرفت
در دلم با خنده گفتم مرغ من بختت عزا شد
سوی او کردم نشانه صید از جایش تکان خورد
تا بدیدم غفلتش را تیر من سویش رها شد
تیر بر جایی دگرخورد ، خورد بر سنگ سیاهی
تیر دوم را کشیدم باز هم تیرم خطا شد
با حواسی جمع باز هم سوی او کردم نشانه
باز هم تیری کشیدم باز هم او جا بجا شد
مات ماندم از خطایم راز این صید و کمان چیست
ناگهان صوت غریبی همرهه باد صبا شد
صید من سوی صدا رفت من به دنبالش دویدم
جوجه ای در لانه بود و مادری که جان فدا شد
عهد کردم تا که هستم دست گیرم از کمانم
یادم آرم روزگاری ضامن آهو رضا شد
اشکهایم قطره قطره از دو چشمانم جدا شد
رحم و احساس عجیبی بر دل سنگم عطا شد
خواهشی دارم که ای دوست دست گیری از کمانت
شاید این مرغ غزلخوان ضامنت پیش خدا شد
امید امام وردی