روزگاری رفته و من همچنان مرغی اسیرم

روزگاری رفته و من همچنان مرغی اسیرم
آرزو دارم هم امشب نی به فرداها بمیرم

رنگ شاد صورتی بودم ز مهر و از صداقت
از سیه بختی سیه بختی به دنیا بی‌نظیرم

نقش صدها آرزو را در گمان و در خیالم
کنده کاری کرده تا بلکه بگویندم شهیرم

فرشی از گلبوته‌های جقه ای همرنگ دریا
در کف تالار ذهنم پهن و من روی حصیرم

ماه شب را مخمل خاکستری پوشانده امشب
من به فکر شب شکار بام آبی در کویرم


فروغ قاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.