من سال‌هایِ سال

من سال‌هایِ سال
در حسرت شنیدنِ یک نغمه‌ی نشاط
در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز
یک چشمه
یک درخت
یک باغ پرشکوفه
یک آسمان صاف
در دود و خاک و آجر و آهن
دویده‌ام
- فریدون مشیری -

خاطرات سوگواری

چه غریب؛ دیگر صدایش را،
که آن‌قدر خوب می‌شناختم، نمی‌شنوم.
همان چیزی که می‌گویند تار و پود خاطره است
(افت و خیز دوست‌داشتنی صدایش...)
مانند ناشنوایی موضعی...
آیا اینکه بدونِ کسی که دوستش داشته‌ای
قادر به زندگی باشی، به معنای این است که
او را کم‌تر از آن‌چه فکر می‌کردی
دوست داشته‌ای؟

زندگی قانعت نمی کند

لحظاتی هست
که استخوان‌های اشیاء می‌پوسد
و فرسودگی از در و دیوار می‌بارد

لحظاتی هست
نه آواز گنجشک «حمل»
نه صدایی صمیمی از آن‌طرف سیم
و نه نگاه مادر در قاب
قانعت نمی‌کند

زندگی قانعت نمی‌کند
و تو به اندکی مرگ احتیاج داری


الیاس علوی

در آسمان ملول ستاره ای می سوخت

در آسمان ملول
ستاره ای می سوخت
ستاره ای می رفت
ستاره ای می مرد
تو را صدا کردم
تو را صدا کردم

فروغ فرخزاد

مُسکن دیگری در دهان می‌گذارم

مُسکن دیگری
در دهان می‌گذارم
از پشت شیشهء عینک
به وطن نگاه می‌کنم
مایوس‌کننده است
هیچ‌ چشم‌اندازی
از پشت شیشه‌ها زیبا نیست

جنگل با هر درختی که می‌میرد
لاغرتر می‌شود
انسان با هر قرص
تنهاتر

علیرضا عباسی

‍ گاهی وقتها تشکر کردن از خدا

‍ گاهی وقتها تشکر کردن از خدا
فقـط گفتن کلمه‌ی
خدایا شکرت نیست
گاهی وقتها برای تشکر از خدا
باید کاری کرد ...
دلی را شاد کرد ...
گلی را هدیه داد ...
دستی را گرفت ...
و بخششی را تقدیم کرد !

شما جذب افرادی میشوید که

شما جذب افرادی میشوید که بخشی از وجودتان به آنها نیاز دارد
اگر آن نیاز را برطرف کنید ، جذب آن افراد متوقف می شود