دوست داشتن آخرین داشتهٔ آدمی‌ست،

دوست داشتن
آخرین داشتهٔ آدمی‌ست،

پنجره را باز بگذارید
ما
چیزی برای پنهان کردن نداریم.

# سید علی صالحی

تو همانی که خیالم

تو
همانی
که خیالم

همه شب در پی توسٺ...

لیلا_مقربی

با خویش ِ خویش :

با خویش ِ خویش :
رنگ پریده ، چه گونه ای ؟
با خویش ِ خویش :
عالی ام ای خویش عالی ام
آن قالی ام،
که ارزشم افزوده می شود
وقتی که در تهاجمی از پایمالی ام
خاکم،
که موزه های جهان غبطه می خورند
بر شوکت ِ همیشه ی ِ روح ِ سفالی ام

#محمدعلی بهمنی

از جمله کارهایی که واقعاً به من لذت می‌دهد،

از جمله کارهایی که واقعاً به من لذت می‌دهد،
نمایش رابطه‌ی میان متن و تصویر است.
همیشه از چنین آثاری لذت برده‌ام.
من عاشق این هستم که برای تصاویر، شرح بنویسم.
من عاشق رابطه‌ی تصویر و متن‌ام،
رابطه‌ای بسیار دشوار که ماحصل آن
حظی وافر و زاینده است.
همان‌گونه که شاعران معمولاً از کار بر روی
اوزان و فنون مشکل شعر و شاعری لذت می‌برند.
معادل مدرن چنین کاری،
یافتن رابطه میان متن و تصویر است.

من دلم گرفته هرچه می روم نمی رسم

من دلم گرفته
هرچه می روم نمی رسم
رد پای دوست
کوچه باغ عشق
سایبان زندگی کجاست؟


محمدرضاعبدالملکیان

خیره بماند بر درت، دیده‌ی انتظارِ من

خیره بماند بر درت، دیده‌ی انتظارِ من

ره ندهی اگر مرا، وای به روزگارِ من

من به خـــدا به هیچکس دردِدلی نکرده‌ام

بند به آب می‌دهد چهره‌ی زرد و زارِ من...

دل زِ تو شکوه کرد و من از دلِ خود جدا شدم

ربط نداشت بیش از این، کارِ کسی به کارِ من

پا زده پشت کوچه‌ام چاوشِ دست بی‌کسی

بهرِ خدا به او بگو، درگذر از گذارِ من

بس که گلو فشرده‌ام زیرِ فشارِ عقده‌ها

بوته‌ی صبر روید از سنگِ سرِ مزارِ من

پشت ضریح دیده‌ام بسته دخیل آینه

تا که به اشک شوید از چهره‌ی دل غبارِ من

خلوتِ امن سینه‌ام گشته قرارگاهِ غم

عاقبتت به‌خیر باد ای دلِ بی‌قرارِ من

ای بت من چه می‌شود از تو که کم نمی‌شود

از سرِ مهر گر شبی سر بنهی کنارِ من

من نه به خویش رفته‌ام بر درِ بقعه‌ی جنون

جبرِ زمانه می‌کشد رشته‌ی اختیارِ من

ارفع اگر به باد شد عمر سراب‌گونه‌ام

خوشدلم آن که عشق شد مایه‌ی اعتبارِ من...

- ارفع کرمانی -

همه‌ی انسان‌ها اشتباه می‌کنند.

همه‌ی انسان‌ها اشتباه می‌کنند.
چیزی که شخصیت ما را می‌سازد، اشتباهات ما نیست،

بلکه نحوه‌ی برخوردمان با آن اشتباهات و درس گرفتن از آن‌ها، به جای توجیه‌تراشی است.


#کالین_هوور

بگذار آنچه (از دیگری) می‌رسد در رسد،

بگذار آنچه (از دیگری) می‌رسد در رسد،
بگذار آنچه می‌گذرد درگذرد؛
مالک هیچ باش،
هیچ‌چیز را پس نزن،
بپذیر، اما نگه ندار،
بیافرین اما از آنِ خود نساز.