صبح یعنی می گشایم...

صبح یعنی
می گشایم.....
چشم من در چشم تو
باردیگر.....
می شود, ین دل
خاطر خواه تو...
دوست دارم هایم..
به گوشت
نجوا می کند ...
خنده ی تو باز هم
در دلم جا می کند...


مریم_ابراهیمی

"قلبت "سفید، مانند برف

"قلبت "سفید، مانند برف
"دهانت" شیرین و پر حرف
چشمت، چراغی پر نور
دستت، پناهی پر شور
تو، همه ی خوبیهای جهانی
می شود؛ آیا، برای من ،بمانی
تو،آغوشت، پناه گریه هایم
کند پاک، دستهایت ، اشکهایم
دو فنجان چای و یک جلد حافط
بخوانی شعرهای نغز و نافذ
بخندیم و بگوییم و بخوانیم
زغم آزاد و از هم، در نمانیم
چه رویایی! چه رویایی!
عجب !! جمع دل آرایی!!
ولی افسوس، این خواب است
دعاهای دل من ،بی جواب است


مریم ابراهیمی

دوستت دارم

دوستت دارم
مثل پروانه ای که گل را
مانند گلی که قطرات باران را
مثل باران که ابر را
ابر که دریا را


دوستت دارم
مانند دریا که آب را
آب که ماهی را
و ماهی که آب را


عاشقت هستم
برای زنده بود
برای با تو ماندن
برای ازتو نوشتن
برای از تو خواندن


عاشقت هستم
چون شایسته ی عشقی
بمان ای شایسته ترین
عشق ها

مریم ابراهیمی

ساحل دلم را .... سپردم!!!

ساحل دلم را ....
سپردم!!!
به دریای چشمانت!!...
تا موجهای محبتت !!!
ساحل دلم را مرطوب کند.....
از قطرات محبتت!!!....
از عشق و دوست داشتنت!!!!


بیا لنگر قایق خستگیهایت ....!!
را بر ساحل قلبم بندازو....
آرام بگیر!!!!
تا پناه خستگیهایت باشم......
می خواهم پناه خستگیهایت ....
و آرامش قلبت.....
و امید فردایت باشم.....!!
ای دریای خروشان من....
بیا تا در کنار هم آرام گیریم!!!...
و جزر و مد موجهایت را !....
من، با دل و جان بپذیرم....!!!


مریم ابراهیمی

همه ی دلتنگیهایم را

همه ی دلتنگیهایم را
سوار بر اسب خیال

با مشتی بوسه
پیجیده در گل مریم
برایت میفرستم

تا بخوانی همه ی احساسم را
در میان نوشته هایم


مریم ابراهیمی

روزها به شب می رسد

روزها
به شب می رسد
شبها
به روز


چرخ دنیا
می چرخد
ثانیه ها می گذرد
بی توجه به ما
و احساسمان


کاش
گردش زمان
اندکی بستگی داشت
به حال ما

دلم میخاست
زمان
به عقب بر می‌گشت
زندگی
جور دیگر
آغاز می شد


مریم ابراهیمی