بهار که رسید

بهار که رسید
به نسیم می سپارم
از دلتنگیهایم
برایت خبر آورد
و آرام در گوشت زمزمه کند
که جایی, کسی
به انتظارت
بهار را کنار گذاشته
و در زمستان اندوه
گرفتار غم نبودنت
یخ زده است
برایت آرام بگوید
که بهارش
به بودن توست و با دستان گرم تو
یخ دلتنگیهایش
آب می شود
در موهایت بوزد
و بوی خوشش را برایم
ارمغان آورد
به او خواهم گفت
که از من به تو بسیار بگوید
ار حرفهای نگفته
و بر دل مانده ام
از آغوش یخ زده ام
که به انتظارت
سرد و بی روح شده
و چشمانم
که هر روز به امید دیدنت
به راه خیره است


مریم ابراهیمی

دلم که تنگ می شود برایت

دلم که تنگ می شود برایت
چشمهایم را می بندم
خودم را
غوطه ور میکنم
در دریای وجودت
و به ریه هایم
میکشم
عطر تنت را
با عقیق چشمهایت
از دلتنگی هایم
سخن می گویم
وبا قطره ای اشک
خاموش می کنم
آتش دلتنگی ات را
در زندان سینه ام.

مریم ابراهیمی

خواستم با واژه ای عشق را توصیف کنم

خواستم با واژه ای

عشق را توصیف کنم

همه ی واژه ها از یادم رفت

جز نام تو....

و چه توصیفی بهتر از این

که نامت

دامنه ی واژه های من است.


مریم ابراهیمی

دلتنگی من


برای تو
به وسعت دریاست
همانقدر
بی انتها وخروشان
وموجهای.سهمگین
بی قراری ها
با خود می برد
ماسه های کم جان طاقتم را


مریم ابراهیمی

سپیده می زند عشق از افق چشمانت

سپیده می زند
عشق از افق چشمانت
آغاز می شود روزی دیگر
برای از تو گفتن
و در رویای با تو زیستن
می نویسم باز از تو
مبدا و مقصد واژه های سرگردان


مریم ابراهیمی

آن هنگام که قطره ها می چکد

آن هنگام
که قطره ها می چکد
از اسمان چشمانت
و می غلتند
مروارید گونه
بر گونه های گلگونت
قلبم را
به هم می فشارد
در آغوشت می فشارم
و غصه هایت را
در صندوقچه ی دلم
حبس می کنم
که دور کنم از
قلبت
همه ی غصه هایت را


مریم ابراهیمی

صبح یعنی می گشایم...

صبح یعنی
می گشایم.....
چشم من در چشم تو
باردیگر.....
می شود, ین دل
خاطر خواه تو...
دوست دارم هایم..
به گوشت
نجوا می کند ...
خنده ی تو باز هم
در دلم جا می کند...


مریم_ابراهیمی

"قلبت "سفید، مانند برف

"قلبت "سفید، مانند برف
"دهانت" شیرین و پر حرف
چشمت، چراغی پر نور
دستت، پناهی پر شور
تو، همه ی خوبیهای جهانی
می شود؛ آیا، برای من ،بمانی
تو،آغوشت، پناه گریه هایم
کند پاک، دستهایت ، اشکهایم
دو فنجان چای و یک جلد حافط
بخوانی شعرهای نغز و نافذ
بخندیم و بگوییم و بخوانیم
زغم آزاد و از هم، در نمانیم
چه رویایی! چه رویایی!
عجب !! جمع دل آرایی!!
ولی افسوس، این خواب است
دعاهای دل من ،بی جواب است


مریم ابراهیمی

دوستت دارم

دوستت دارم
مثل پروانه ای که گل را
مانند گلی که قطرات باران را
مثل باران که ابر را
ابر که دریا را


دوستت دارم
مانند دریا که آب را
آب که ماهی را
و ماهی که آب را


عاشقت هستم
برای زنده بود
برای با تو ماندن
برای ازتو نوشتن
برای از تو خواندن


عاشقت هستم
چون شایسته ی عشقی
بمان ای شایسته ترین
عشق ها

مریم ابراهیمی

ساحل دلم را .... سپردم!!!

ساحل دلم را ....
سپردم!!!
به دریای چشمانت!!...
تا موجهای محبتت !!!
ساحل دلم را مرطوب کند.....
از قطرات محبتت!!!....
از عشق و دوست داشتنت!!!!


بیا لنگر قایق خستگیهایت ....!!
را بر ساحل قلبم بندازو....
آرام بگیر!!!!
تا پناه خستگیهایت باشم......
می خواهم پناه خستگیهایت ....
و آرامش قلبت.....
و امید فردایت باشم.....!!
ای دریای خروشان من....
بیا تا در کنار هم آرام گیریم!!!...
و جزر و مد موجهایت را !....
من، با دل و جان بپذیرم....!!!


مریم ابراهیمی