ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مستی به شکستن سبویی بند است
هستی به بریدن گلویی بند است
گیسو مفشان ،توبه ی ما را مشکن
چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!
"سعید بیابانکی"
آن روزها که چشمِ تو را کم نداشتم
پیراهنی به رنگِ محرّم نداشتم
هرگز نمیسرودمت ای آبی زلال!
طبعی اگر به پاکیِ شبنم نداشتم
این روحِ شاعرانۀ زیباپرست را
آن روزها که با تو نبودم، نداشتم
گر وا نبود پنجرهام رو بهسوی تو
کاری به کارِ مردمِ عالم نداشتم
باورکن ای رفیق اگر دوریات نبود!
میلی به این تغزّلِ پُرغم نداشتم
دیشب کسی نبود و برای گریستن
غیرِ صفای آینه همدَم نداشتم
عمری گذشت و ساختهام با نداشتن
ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم!
*شعر از مجموعۀ «چقدر پنجره» سعید بیابانکی
تکاندهندهترین شعرت
ای رفیق، کجاست؟
بخوان
بخوان،
هوسِ زیرورو شدن دارم...
هر عابری در این شهر یک مرده ی عمودی است
این شهر تا بخواهید، سنگ مزار دارد...
سعید_بیابانکی
مستی به شکستن سبویی بند است!
هستی به بریدن گلویی بند است!
گیسو مفشان! توبه ی ما را مشکن!
چون توبه ی عاشقان به مویی بند است!
"سعید بیابانکی"
بگذار
در آغوش تو آرام بگیرم ..
دلچسب ترین
شیوه ی جان باختن است این ...
#سعید_بیابانکی