ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ای طلوع آفرینش ، در بهار زندگانی
با تو هستم ای نگارم ، در نگاه مهربانی
هستی این دل تنها ، با غرور جاودانی
تو را می بینم اینجا در هوای آسمانی
ای غریبه آشنا شو ، با من و ما هم زمانی
در مسیر عشق آییم ، همسفر همراه مانی
در هوای با تو بودن ، در خیالت کهکشانی
در مدار با تو بودن ، هم مسیر بی کرانی
تو مه و ماه منی تا ، تا طلوع زندگانی
در پس آفتاب روشن ، تو نگارین نگاری
که چه گوییم در این بیت ، تو چنین خوب چرایی
به ته قصه رسیدم ، تو ظهور آفتابی
بهنام پاشا زانوس
گویی گمان نمی کنم و هیچ قرارم نیست
این راه رفته را به تماشا بهاء چیست
این راز سر به مهر بماند به یادگار کنار
کز بی راهه رفتن مرا رمق قرار نیست
خاموشم این دیده پنهان نشد ز یار
وقت شبم به سحرگاه خواب نیست که نیست
زلف کج و نشسته به بار مده به باد
این رخ فقط گرفته به دیده هراز کیست
شمع رهت به وقت خاموشی روشن است
در پیچ و خم زلف گیسویت وقت بیداریست
آن راز که بماند از تو یادگار در وقت قرار
جادوی لحظه های انتظار باشد و بی منتهاست
بهنام پاشازانوس