پدر م زحمتکشی دانا بود .

پدر م زحمتکشی دانا بود .
وتلاشش بهر پناه بر ما بود .
یاد دارم ،هرز گاهی میگفت .
که ندیده است یکروز بهتر از دیروزش .
ناتوانی، زپس تلاش روز ی.
به غنیمت زده بود ، به درد وسوزی .
نگهش زندگی ما به اخذ روزی .
صرف آسودگی ما در بهروزی .
گاه بر سر پندش میگفت .
پسرم ناز ندارم بسرت ساز کنم .
نتوانم بیشتر جیره ای بهر شما افزایم .
چو نبوده یکروز بهتر از دیروزم .
حال بر حال خودم وشما میسوزم .
نگران بود ودلواپس ما .
که نیفتیم ،به روز مررگی در روزی .
کِی شود،،روز بما،بهتر از هر روزی .؟
که نسوزیم چو او واجد هردلسوزی .
که به عمر هرچه دوید،به کامی نرسید .
روحش شاد که ندیده است امروز .
ونباشد فردا در پس روز دگر چون امروز .


احمدرضاآزاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد