ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
پدر م زحمتکشی دانا بود .
وتلاشش بهر پناه بر ما بود .
یاد دارم ،هرز گاهی میگفت .
که ندیده است یکروز بهتر از دیروزش .
ناتوانی، زپس تلاش روز ی.
به غنیمت زده بود ، به درد وسوزی .
نگهش زندگی ما به اخذ روزی .
صرف آسودگی ما در بهروزی .
گاه بر سر پندش میگفت .
پسرم ناز ندارم بسرت ساز کنم .
نتوانم بیشتر جیره ای بهر شما افزایم .
چو نبوده یکروز بهتر از دیروزم .
حال بر حال خودم وشما میسوزم .
نگران بود ودلواپس ما .
که نیفتیم ،به روز مررگی در روزی .
کِی شود،،روز بما،بهتر از هر روزی .؟
که نسوزیم چو او واجد هردلسوزی .
که به عمر هرچه دوید،به کامی نرسید .
روحش شاد که ندیده است امروز .
ونباشد فردا در پس روز دگر چون امروز .
احمدرضاآزاد