کفترم رفت و به راهِ هجرتش

کفترم  رفت و به راهِ هجرتش
برگِ جانِ خسته ام  را  باد  برد
آخر آن معصومِ بی احساسِ من
شاخه ی  قلبِ مرا  از  یاد  برد
کرمِ ابریشم  به دستانم  تنید
ماه‌ها  همسایه با  قلبم نشست
عاقبت از پیله اش سر خورد و رفت
بر گلِ روئیده ، بر شبنم نشست
یک نسیمِ آهسته در گوشم شبی

از غم آواره گی اش  گریه کرد
خاستم  گیرم در  آغوشم  ولی
رفت و بی برگی به دستم هدیه کرد
بعد از آن سرما که گفتم با شما...
سبز و محکم ایستادم پس چرا ؟
سخت بود و ساده بخشیدم  ولی
از  تبر من  کینه دارم  پس چرا ؟
جسم سختم را تراشیدند و جان
بر  تنِ  آن نو تَبر چون ساقه  شد
جانِ من بر زخم هایم حمله کرد
بدتر از صد دشمنِ صد ساله شد

سحرفهامی

تمام بلیت هایم بهانه اند

تمام بلیت هایم بهانه اند
و تمام بیت هایم
به دنبال قاصدکی می گردم در غزه دلم ...

محمد مرادی

گمراهی ات را جشن می گیری و می خندی؟

گمراهی ات را جشن می گیری و می خندی؟
چشمان خود را بر وفای دوست می بندی؟
چنگی بزن بر ریسمان محکم ایمان
دنیای فانی را بهایی نیست، دل بندی ....
اندازه ی ارزن ندانستی، وفا داری
فرق میان دوست با دشمن بگو چندی
از هم گسستی بند عشق و سادگی ها را
دل را ز عمق سینه با تحقیر می کندی
نفرین به تو و وعده های خالی ات ای یار
نفرین به تردیدی که در آینده، آکندی
می خواهم از تو قصه ی رنجی برویانم
شاید بگیرند مردمان از رنج ها پندی....‌‌


نرجس نقابی

این حسین کیست که روح ابدیت دار

این حسین کیست که روح ابدیت دارد
فخر بر اهل سما و بشریت دارد
این حسین کیست که آیات خداوند جلی ست
چهره‌اش روشن از انوار خدای ازلی ست این حسین کیست که آیینه الطاف خداست
مظهرعلم نبی همچو نبی بی همتاست
این کیست که روشنگر افکار بود
چون علی شیرخدا حیدر کرار بود
این حسین کیست که پاینده ز او ایمان است
حب او دین خدا را به خدا ارکان است
این حسین کیست که احرار جهان یار وی اند
همه عشاق جهان شیفته کار وی اند
این حسین کیست که کشتی نجات بشر است
به همه خلق جهان منجی و هم راهبر است
این حسین کیست که آوازه مردانگیش
به جهان درس شده زندگی و بندگی اش این حسین کیست که در واقعه کرب وبلا
گفت لبیک خدا را به خدا بی‌پروا
این حسین کیست که شد قبله دلها کویش
شده محراب دل خلق ، خم ابرویش
این حسین کیست که در راه خداوند کریم
هستی و جان عزیزش بنموده تقدیم
این حسین کیست که اسلام از او یافت حیات
زخم برداشت تنش وقت مناجات و صلات
این حسین کیست که در راه خداوندی حق
پیکرش زیر سم اسب عدو گشت ورق

محمدحسن مداحی

باز چون آمد محرم در به در در کوچه‌ ها

باز چون آمد محرم در به در در کوچه‌ ها

از میان این همه آدم به دنبال توام


محمدمهدی فخاری

ناشکیب نشسته ام

ناشکیب نشسته ام
آشفته از یک خیال غریب
که بوی مهربانی و انتظار دارد و عشق
شبیه مهربانی عیسی
به روی صلیب
شبیه دلواپسی های کودکانه شبنم
که از رخ گلبرگ عاطفه می چکد به زمین
چه حس عجیبی است
عجیب .... و گاه گرم ،
شبیه بوی نان تنوری
و بیگاه سرد،
شبیه عطر گل یخ
پر از هوای دوری و شبگیر صبح صبوری
چه بیقرار گشته ام امروز
چه ناشکیب و از دوریت ، غریب
چه حس عجیبی است
عجیب


نیما اختردانش

در من یکی پنهان شده

در من یکی پنهان شده
غیر از من و این آن من
در من سرودی روشن است
گر جان دهد فرمان من

غیر از من و آن دیگری
جانم ندارد مشتری
با من تعامل میکند
بستاند او تا جان من

در من یکی پنهان شده
عرفان پاک روشن است
نوری ز آفاق جهان
در پاره های این تن است

پنهان شده از دیده ها
اما سزاوار ثناست
بی شک بدون واسطه
او در من است و او خداست.


رضا کشاورز

آن‌که عاشق بود من را چه آسان کرد ترک

آن‌که عاشق بود من را چه آسان کرد ترک
بعد از او من منتظر مانم، ولی دنبال مرگ

ای فلک، ای داغ بی درمان، جگر سوختی مرا
کی شوم راحت ز دستت، این رنج را تاکی مرا

ترک کردم هرچه از خوبی و از بدها چه فرق
هرچه کردم آخرش باشد مرا نفرین و درد


سعید دهباشیان