(زمزمه ی بهار)

(زمزمه ی بهار)
------------------------------------------------------------------------
به دلم از جنبش فروردین ، هوس ِ آن طرفه نگار آمد
بزن ای مطرب، بزن ای مطرب! که زمستان رفت و بهار آمد

همه جا زیبا، همه جا رنگین، همه جا گلبن، همه جا نسرین
همه جا از جنبش فروردین، چمن پژمرده به بار آمد

سر و صورت شسته گل از باران، چو عروسان خفته به گلزاران
به چمنزاران، به سمنزاران، به سحر آوای هزار آمد

همه جا زیور، همه جا دلبر، همه جا شیرین همه جا شکر
همه جا مینا همه جا اخگر، که چمن آمد، که نگار آمد


چمن و دشت و سَمَنان زیبا، گل یاس و نسترنان زیبا
بتکان زیبا، سخنان زیبا، گل نو، بشکفته عذار آمد

ز گلان رویی، ز هوا بویی، ز بتان مویی، زچمن جویی
همه جا آوای پرستویی، ز یمین آمد، ز یسار آمد

من و شیدایی، من و رسوایی، من و زیبایی، من و خودرایی
تو و این اندیشه ی سودایی، که بهار این‌گونه هزار آمد

چه زنی نیشم؟ چه کنی ریشم؟ چه دهی پندم؟ برو از پیشم
که من از این گفته نیندیشم، به سرم زین گفته دوار آمد

دلم از اندوه و شکیبایی، شده رسوایی، شده غوغایی
سرم ازآن دختر هرجایی ، همه شب کانون شرار آمد

شنوم از پیر خرد پندی، بنشینم پیش گلان چندی
بزنم چون غنچه شکرخندی، بر آن نرگس که خمار آمد

ز گلستان گلبن و نسرینی، ز لب او بوسه ی مشکینی
ز (حمیدی) گفته ی شیرینی، که ز بحرش نغمه ی تار آمد
---------------------------------------------------------------------------
دکتر مهدی حمیدی شیرازی

هوای مهر پاییز

هوای مهر پاییز
با چشمان مردادیت
بهاری دیگر است


گلی حسینی

به یک اندازه دلتنگیم در پاییز و تابستان

به یک اندازه دلتنگیم در پاییز و تابستان
علاجی نیست میدانم براین بیمار بی درمان

نمای  شهر لبریز است از زندان و سنگستان
بهاران می شود بعداز هوای سرد و یخبندان

نترسانی مرا از غم که در آن ریشه ها دارم
بیاویزان مرا از نرده های  سرد  این زندان

شغال زرد را  دیدی؟ نشسته در کمین امشب
نمی خوابد کسی در وسعت تاریک این  بستان

کسی رویا نمی بافد فقط کابوس و کابوس است
شکسته جام رویامان به سنگ سخت سنگستان

نجابت می کند قلبم ولی از غصه لبریز است
به یک اندازه دلتنگم در پاییز و تابستان


مهساپارسا

چه آرامشی ست خیال تو !

چه آرامشی ست خیال تو !

نسیمی که حتی

شکوفه های گیلاس را هم نمی لرزاند

گوئی چکاوکی در من

میان بنفشه های پنهان در علفزاران دوردست

جفتش را صدا می زند

زیر آسمانی که در غربش

آفتاب غروب می کند

و از شرقش ماه بالا می آید

و من چون شمعی در شب

با شعلهٔ تو روشن می شوم

میان شکوفه های یاد تو

که چون پروانه

بر شانه های عشق می نشینتد

و چه آرامشی ست خیال تو !


پرویز صادقی

شربت و شیرینی

شربت و شیرینی
مرگ تلخ بی‌گناهان
از بشر تنها شر
و از زمین
تنها مین
و بمب
مانده است
از انسانیت
نیت پلید
و از تاریخ
یخ
عبرت نمی گیرند
مغزهای منجمد
آرزوی انسان بی تو
پرواز نیست
آری
دلتنگی آسمان ندارد.


امیرحسین زمان

من واژه واژه‌های شعرم را از نگاه تو می گیرم

من واژه واژه‌های شعرم را از نگاه تو می گیرم
مثل ناخدایی که عاشقانه در دل دریا سفر میکند
و میخواهد خودش را به آغوش دریا برساند
ولی فهمیدم که دریا فقط آغوش ساحل را میخواهد
و شعرم بی قافیه و ردیف تمام میشود
زهرا سلمانی هرمزی

خیالِ مرده ات همراه ‌ِتابستان

خیالِ مرده ات همراه ‌ِتابستان
باز لغزید به درونِ خزان ‌ِمن
با شکوه ،اما سوگناک
گذاشتم دزدانه باز
هزار توی ِمرا آغشته سازد
به آهنگ ِنفس های ِخسته ی ِعشق
آهنگی تک هجا، شبیه ِبازدم
که با صدای ِخرد شدن ِقلبینرم
سمفونی باشکوهی خواهد ساخت
برایِ رقص ِرنج ِجان

نازنین رجبی

مرا جواب می کند

مرا جواب می کند
سکوت چشمهای تو
و باز تنگی نفس و باز هم هوای تو

دوباره می زند
به این سر جنون گرفته ام
دوباره انقلاب من...
دوباره کودتای تو...

شفیعی_کدکنی