تو را دیدم نگاهم زیر و رو شد
دلم با موجِ زلفت رو به رو شد...
تو را دیدم دلم لرزید در من
هوسهایم دگر بی آبرو شد...
تو را دیدم چنانماهی بهشبهام
شبو روز ازتو کارم پرسوجو شد...
تو را دیدم چنانمی در تبِجام
از آندم قبلهام جام و سبو شد...
به چشمت اقتدا کردم،دو دستم
بههمکاریِ چشمم در وضو شد...
شدم عاشق،شدم مستِنگاهش
نفس در سینهام پابندِ او شد...
مرا بیتو نمانده،رنگ و رویی
همه اسرارِ من یکباره رو شد...
از آن روزی که رفتی با رقیبم
دقیقاً کارِ چشمم شستشو شد...
شدم تنها،زدی زخم زبانم
زبانت خنجری در گفتگو شد...
بهغیرِ منتظر با من نماندهست
تو رفتی خاطره بغضِ گلو شد...
نگفتم با کسی با من چه کردی...
پساز تو بغضِ منهم،قصهگو شد...
حسن کریمزاده اردکانی
تقلا و نفهمیدن مرز باریک بین کلمات
تنهایی تا تهدید تداعی همه ی خاطرات
از تخیل ما شدن تا تمامی ارزش ها
دوست داشتن زیاد وغلت بین تنش ها
جنگیدن برای تو بین آدم ها با دستان خالی
همزادپنداری با شخصیت های خیالی
خواب دیدن جاده های فرعی قرار
در بغل هم گشتن دنبال راه فرار
افتادن از ارتفاعِ ترس هایمان بر شانه های هم
نیازبه صبر برای این عشق آهسته پا به پای هم
بال زدن با باله هایی در جست وجوی دریا
جویدن ناخن های فلسی،اضطراب برای فردا
فرشته ی نگهبان کوچک روی دوشت
صدای بوسه های ممتد بر گردنت و زیرگوشت
به ناکجا ایستاده ایم سفر به سرزمین محال
خستگی های مسکوت تو و این حس ملال
بین همه ی آشفتگی ها
کاش کمی شادی برداریم
کمی زندگی بین این همه مردن
وقتی چیزی جز یکدیگر نداریم
فائزه کیانی فر
دستان نازکت را در دستهام بگذار
بیگفتوگو سرت را بر روی پام بگذار
از باغ گل بچینم با بوسهای بمیرم
در غنچهای برایم جانانه دام بگذار
اندوه را بپیچان در موجهای خنده
وقتی که بیقرارم سنگ تمام بگذار
اعماق سرد شب را آغشته کن به آغوش
یخبسته عشقبازی یک کم مرام بگذار
بگذار جا بگیرم در کافه دو چشمت
فنجان قهوهای را حسن ختام بگذار
محمدرضا زادهوش
چشمانت
پیله ایست
تنیده بر قلبم
.
.
.
رهایم نمی کند...
مجتبی فرخی
سلام ما بر تو ای طبیب طبیبان
سلام ما بر تو ای غریب غریبان
سلام ما بر تو ای پناه غریبان
سلام ما بر تو ای ماهتاب شبستان
سلام ما بر تو ای خورشید درخشان
سلام ما بر تو ای سلطان خراسان
سلام ما بر تو ای دلبر مه رویان
سلام ما بر تو ای معین ضعیفان
سلام ما بر تو ای مظهر خوبان
سلام ما بر تو ای امام رئوفان
سلام ما بر تو ای حجت ثامن
سلام ما بر تو ای شروط ایمان
سلام ما بر تو ای حرم دل نالان
سلام ما بر تو ای شریک القرآن
چهارده سلام ما بر تو رضا جان
مصطفی خواجه دهاقانی
قول داده بودی
خودت را
کنارم جا بگذاری
تنها نباشم
فاضله هاشمی
از بام بی مهری ات دیدی چطور پریدم
یک تنه تا آخر برکه ی عشق دویدم
در داستان امروز شنگول و منگول کجاست
من چهرهی گرگی رو با دست هام دریدم
خواب هزار عاشق کابوس بی مهری هاست
یک دختر قوی تر روی قفس کشیدم
سایه ی تاریک عشق، با دل من ترک خورد
من طعم نیرنگی رو ....با دل خود چشیدم
تابستون و زمستون فرقی برام ندارند
بهار پر رنگی رو با یک نفس رسیدم
پر میزنه قاصدک روی نگاه بارون
من احترام گل رو به قاصدک ها دیدم
شوخی نداره معنی ، با قلب زخمی گل
منم که قطره بودم....از تو غزل چکیدم
کابوس من تموم شد، روی لطافت مهر
رنگین کمون نمی خواد....ببین خودم خمیدم
خرابه ها رو ببین رو دستای سرنوشت
یک ذره از حِسمو ..... به هیچ کسی نمیدم
نرجس نقابی