َمثل لیلی عشق را کُشتی, که تب دارت شدم
شب به شب مجنون و بیدارم که,بیمارت شدم
چاره کن عاشق منم, احوال اشکم را ببین
پاک کن اشکم, که تنها, گرد پرگارت شدم
وعده دادی دوش را ,تا جان و قلبم نشکند
وعده هایت قصه شد من خام اشعارت شدم
هر دمی از غصه گفتی وقت شیدایی چرا
من که با تکرار هر شعرت, سزاوارت شدم
خوب میدانی دلم از شوق رویت زنده است
شوق دیدارم ,, دمادم,تازه دلدارت شدم
راضیه بهلولیان
شبیه اردیبهشتی شبیه بارانی
شبیه معجزهی آتش و گلستانی
شبیه یاس سپیدی نشسته در گلدان
و آن شکوفهی گیلاس باغ شمرانی
تو مثل بازی لِیلِی میان سردی دی
شبیه خاطرههای قدیم تهرانی
شبیه بوی حزین ترنجی و نارنج
تو شکل وسوسهٔ بوسههای پنهانی
تبسم غزلی در کنار شعلهی شب
و حس خواندن شهنامه زیر بارانی
تو اعتراض غلیظ نگفتهٔ آبان
شبیه خاطرهٔ سوگ و داغ یارانی
تو بغض تلخ مسافر کنار ریل قطار
شبیه حادثهای شاعرانه میمانی
تویی محالترین آرزوی این محبوس
میان پیلهی تن در شبی زمستانی...
سمیرا ورمزیار
تمام شهر تو بودی,دلیل ماندن من, تو
که جز وطن نپرستم اگر که میهن من, تو
دروغ گفت هر آنکس که ادعای تو دارد
دروغ گفت هرآنکس که گفت دشمن من,تو
هزار بار نوشتم, هزار بار نخواندی
که ذره ذره تو گشتم, گرفته دامن من, تو
به خستگی وصالت, قسم که درد فراقت
دوباره زنده کند جان, اگر که مَامن من, تو
نه میل ماندن و مردن, نه جرات نه شنیدن
چه مانده از منِ تنها؟که مانده از منِ من تو
علی احمدپور
نگاهم که میکنی
بی حواس ترین آدم دنیا میشوم
تو را و تمام هوای اطراف تو را
دیوانه وار دوست دارم
یوسف پوررضا
نجابت هیچگاهی دست تر دامن نمی افتد
فرشته خوی هرگز چنگ اهریمن نمی افتد
تفاوت ها میان هر مطلا با طلا باشد
که آتش در میان جان هر خرمن نمی افتد
تو گوهر باش و در عقد ثریا پرتو افشان شو
غباری روی رخسار گلت از من نمی افتد
حقیقت استوار و محکم و همواره پابرجاست
خلل در ذات او با حیله شومن نمی افتد
مربی ها اگر از دانش خود شعله افروزند
جدالی در رقابت های “من تو من” نمی افتد
علی معصومی
گریزِ تو را جز گریز چاره نبود؛
با آنکه قلبم آکنده از خواهش بود.
نشستهام در هوای تو؛
باورت هست؟
به خاطرهای مهمانم کن؛
ترسم رنگِ چشمانت را فراموش کنم.
آیدین آذری
رژ لبی خریدم
و هر بار کمی به لب لیوان دوم کشیدم!
که هر کس دید
بگویم : اینجا بود تازه رفت!
تا نفهمد بوی عطر تو را ,
که در هوا پیچیده
من در خانه زده ام!
نادرداوری
به دهانم
دستم
می رسید
اگر
و صدایم
به جایی؛
هم
به لیلی
می
رسیدم
هم
به خیلی
چیز ها...!
محمد ترکمان