ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این همه خواستنم
تقدیم
به همه نخواستن های تو.
هر روز هم که نباشی
من با تو هستم
تا آن روز که باشم
آیدین آذری
زیباترین مضمون شاعرهاست چشمت
لبریزِ احساسیترین معناست چشمت
غوغای چشمانت هزاران سال باقیست
آخر چهها کردی که نامیراست چشمت
در عمق عشقت غرق کردی همدمت را
ای عشق! پهناور ترین دریاست چشمت
بالاترین معشوقهی تاریخ هستی
وقتی چنین دارای استثناست چشمت
این مُرده را با چشمِ مستت زنده کردی
زیباترین تصویرِ این دنیاست چشمت
مهدی ملکی
هرچند اینکه سخت شکستی دل من است
غمگین مشو! که شیشه برای شکستن است
من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق
هرکس که غیر از این به تو گفتهست، دشمن است
چشمان من مسیر تو را گم نمیکنند
فانوس اشکهای من از بس که روشن است!
جای گلایه پیش تو چون شمع سوختم
لب باز کردهام به زبانی که الکن است
از دیدنم دوباره پریشان شدی؟ ببخش!
چون خواب بد، سزای من «از یاد بردن» است
حسین دهلوی
گلها که رنگ به رنگ نقاشی شدند
عطر پراکندند و
جهان مست شد!
نقاش گفت:
تولد رنگها و عطرها
بر جهان
مبارک باشد!
شبنم حکیم هاشمی
تو در طلوع عشق نسیم صبحگاه منی
تو آن سروش سپیده بر شبِ سیاه منی
هزار موج غم فتاده به روی چهره ی من
دلیل بی قراری و اشک و سوز و آه منی
چو روی ماهِ تمام شبی نشسته ای به دلم
تو عکس روی ماهِ فتاده قعر چاه منی
ز دست ساقی دل گرفته ام سبوی تو را
قسم به چشم ترم که آخرین گناه منی
ز روی آب و آینه جستجوی ماه می کنم
دلم گرفته تو در پسِ ابر سینه ماه منی
سکوت شب شکسته نگاه غم آلوده ی من
صدای گریه های همیشه و گاه گاه منی
شبی صدای هق هقِ من شکسته پنجره ها
درون خانه تویی پناهِ بی پناه منی
هزار بار درد تو را به جان و دل خریده ام
یگانه عشق من و, تو اولین گواه منی
قدم قدم بسوی وفا آزموده ای تو مرا
نرفته راه وفا رفیق نیمه راه منی
چو زخم عشق زدی به حال مهر طعنه مزن
تو آخر و تمامِ قصه ی عشق در نگاه منی
سجاد حقیقی
برکه در خوابِ زمستانی فرو می رفت که
ماه آمد, با نگاهش بُرد از او خواب را
برکه یخ بست که شاید بشود حبس کند
تا ابد در بغلش عکسِ رخِ مهتاب را
محمدجواد رمضانپور
دل نیست راهی بشوم دلداده اگر هست
از عشق پر از خالی ام آماده اگر هست
نقل است فقط مرگ وصال عشق است
یارب بکشم مرگ چنین ساده اگر هست
در صفرترین نقطه ی متروکه ام اکنون
گر وسعتی اندازه ی یک تا ده اگر هست
دل نیست در این سینه ی پر درد من انگار
شاید به تو این بار خدا داده اگر هست
عمریست عزیز مصری و کنعان من است
آن چشم که به پای تو افتاده اگر هست
محمد خوش بین