نمی دانم چه می خواهم بگویم

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهانِ باز بسته ست
درِ تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست

“هوشنگ ابتهاج”

تو را دوست دارم

تو را دوست دارم
بیشتر از نوشتن آخرین
سطر مشق های مدرسه
بیشتر از تقلب در امتحان
حتی بیشتر از بستنی قیفی های قدیم
و پفکهای طعم پنیر
تو را بیشتر از توپ های پلاستیکی
کوچه های خاکی...
این را که میدانی چقدر بود

بخدا تو را از خواب نرسیده به صبح
هم بیشتر دوست دارم
بیشتر از صبحهای جمعه
عصرهای لواشک و آلوچه
تو را از زنگهای تفریح هم بیشتر دوست دارم
بیشتر از خیلی
بیشتر از زیاد

من تو را یک عالمه #دوست_دارم

ای جان جان جانم

ای جان جان جانم
#تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست
آنی و بیش از آنی❤

بوی گل

تو

نه مریمی

نه نرگس

اما اسمت را

که صدا می زنم

دهانم بوی گل می گیرد


ما برایت پیله ی ابریشمی بودیم وتو

ما برایت پیله ی ابریشمی بودیم وتو

تا شدی پروانه دور انداختی ما را،سپاس

از او که گفت :یار تو هستم ولی نبود!

از او که گفت :یار تو هستم ولی نبود!

از خود که زخم خورده ام از یار،خسته ام


می گویی چرا غمگینی

می گویی چرا غمگینی

من آینه توام

ای وطن

بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم

بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم

زداغ با دل خود حرف دیگری بزنیم

به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم

سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم