ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دنیا،دل من ز توغمباره شده است
اما فریاد سکوتم برتوچاره شده است
من گذشته ام وتو هنوز دنبال منی
دنبال چه ای دلم آواره شده است
عبدالمجید پرهیز کار
لحظه هایی هست...
به خودم می آیم،
می بینم
دیرگاهی است
خودم را
به آن راه زده ام
تو نیستی...
وای
فروغ فرهام
عمری غزل برای تو گفتم کفاف نیست؟
عمرم برفت پای تو اصلا خلاف نیست
رفتم کنار برکه که مهتاب روی تو
بینم،درون برکه دگر آب صاف نیست
صلح و صفا بیارو کبوتر هوا فرست
شمشیرهای تیز چرا در غلاف نیست
من اهل صلح هستم و تو اهل جنگ گرم
ما بین ما که هیچ سر ائتلاف نیست
بی پرده آنچه در دلم آید کنم غزل
اشعار عاشقانه من در لفاف نیست
در عمق شعر من نظری بر دلم نما
دانم کسی مثال شما مو شکاف نیست
دورت طواف میکنم اما تو ماه من
دور زمین که شان تو اصلا طواف نیست
همچون فرشتگان خدائی برای من
این گفته از دل است سخنهای لاف نیست
جعفر تهرانی
این جور که میبریم تا کی؟
وین صبر که میکنیم تا چند؟
سعدی
.
به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی
و گر هزار ملامت رسد به جان و سرم
سعدی
.
آتشِ عشقت به خاکستر بَدَل کرد آخرم
گر نـداری بـاور از دنیـای ویرانم بپرس!!
حسین_منزوی
ای آشنای من
برخیز و با بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پر کنیم جامِ تهی از شراب را
وز خوشههای روشنِ انگورهای سبز...
در خُم بیفشریم
میِ آفتاب را...
نادر_نادرپور
بین تنهایی و من راز بزرگیست، بزرگ
هم از آنگونه که در بین تو و زیبایی
حسین_منزوی
پَرِّ کاهم در مصافِ تندباد
خود ندانم در کجا خواهم فتاد...
مولانا