تو قله ی خیالی و تسخیر تو مُحال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال
عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف
تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال
بیچاره ی دچار تو را چاره جز تو چیست؟
چون مرگ، ناگزیری و تدبیر تو محال
ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محالᗰ
قیصر امین پور*شرح تو*
وقتی دیدم
دیدنت در رویاها
چون کشیدن نقش هایت
در ساحل دریای چشمهایم
با موجی به هم میریزد
نامت را
به نیزار مژگان سپردم
که زمزمه اش کنند ,
تا نسیم نفسها
بارور شوند
به نامت
و جهان پر شود
از یاد تو
مژگان فتوحی
و باز هم
زیبا سرودی
آواز نابت را
ای بوسهی باران
با خواندن شعرت
زنده میشوم
تا بینهایتِ
سوزی که
از غزلهایت میآید
تیزی نگاه تو
رویش شوکران را
در بهار قلبم
میرویاند
این طعم
عاشقی
چه تنشی
در سنگر
ابرها دارد!؟
علیرضا ایمانی فر
زندگی فرصتی است ، غیر قابل بازگشت
زندگی موهبت است ، بپذیریدش
زندگی زیباست ، تحسینش کنید
زندگی تکاپو است ، به آن تن دهید
زندگی شادمانی است ، برایش نغمه سر دهید
زندگی تعهد است ، به عهدش وفا کنید
زندگی گرفتاری است ، تحملش کنید
زندگی راز است ، کشفش کنید
زندگی لذت است ، از آن بهره ببرید
زندگی امید است ، آرزویش کنید
زندگی سفر است ، به پایانش برسانید
زندگی مساله است ، حلش کنید
زندگی هدف است ، آن را به دست آورید
زندگی نبرد است ، در آن جرات حضور داشته باشید
به خدا توکل کنید و امیدوار باشین که
روزی آرزوهاتون برآورده می شه
امضای خدا پای تمام ارزوهاتون❤️
در جدال عقل و عشق,عقلم ز پا افتاده است
عشق مدتهاست,عقلم را ز میدان رانده است
عشق پیروز است چون در این قتال تن به تن
تیغ از شمشیر مژگانت به دستش داده است
هر که چشمش خورد بر چشمان تو در این میان
لحظه مرگش درون چشمهایت خوانده است
عیب می گفتند,اما قلب خوبی می نوشت
عقل در حیرت,از این بست و تبانی مانده است
از وفاداری به عشقت چشم جز چشمت ندید
یک نگاه خشک و خالی هم در او خشکانده است
محمدمهدی ندری
هر صبحدم در سکون و سکوت ,
خُفته اند , آن گاه , که دلبرانِ این دیار,
با خلوتِ خویش و با خدایِ خود
تمنایِ تو می کنم ای آسایش و قرار
طوفان می خواهم اما نه دلشوره هایِ عبث,
تلاطُم اما نه میل و شهوت وهوس
یک کشتی اما نه سرگردانِ نفسِ پلید,
پرواز اما نه در فضایِ یک قفس
تنفُس ولی نه در هوایِ بیم و اضطراب ,
زندگی اما نه در سایه سارِ حقیرِ بید
یک آسمان هوایِ پاک می خواهمَت ,
که توانم در آن به طیبِ خاطر پرید
طوفانِ تمنا می خواهم و اشتیاقِ یار,
دلشوره ای از عشق به وسعت ِ روزگار
یک کشتی که ناخدایِ او خدا,
یک کهکشان با منظومه هائی استوار
ابوالقاسم الوندی
سیاه اند و کبود
به زیر تازیانه نگاه تو!
اما
باز هم در برف و باران نبودنت
شعر سپید می گویم!
مهدی شریفی
خوبست که مثل من پراحساسی ,تو
زیباو ظریف و ناب ,الماسی ,تو
حظ میکنم از نوای گیرایت,عشق
چون شاخه ی پرشکوفه ی یاسی تو
..........................................
درمن ,مَنِ عاشقی که بی تاب ترست
هربار به سینه عشق من ناب ترست
امشب که تمام عاشقان سرمستند
ای دل شب عشق باتو جذاب تراست
.........................................
ای عشق مرا کجای دنیا بردی
هرلحظه تنم را به تمنا بردی
ای عقل تو هم کنار احساسم ,باز
ناخواسته دل به سوی رویا بردی
.......................................
لیدانظری