وعده ی انگور داد و شرابم داد

وعده ی انگور داد و شرابم داد
بحث می کرد و عذابم داد
صبح زود آب و جاروی دکان
جای پابگذاشت لقمه ای نانم داد
روز ها در پی هر مشتری
کاسه ی صبری پر و لبریزم داد
قیمت اجناس تا اوج کوه
آخرشب دروعده پاداشم داد
گفتم آزاد بگذرازاین مادینه گرگ

گرنه باید درسرچشمه تشنه جان داد

علی اکبری

به آسمان شبی تک ستاره ای کافی است

به آسمان شبی تک ستاره ای کافی است
طلوع مشرق صبح دوباره ای کافی است

اگرچه بال پریدن نداری ای گنجشگ
برای زخم پرت راه چاره ای کافی است

گمان نمی کنم اینجا همیشه غم باشد
برای شادی دل ها اشاره ای کافی است


که گفته کاخ ستم جادوانه خواهد بود؟
برای خرمن آتش شراره ای کافی است

هوای جستن یوسف اگر به سر داری
به چاه جاده کنعان نظاره ای کافی است

جواز عشق کسی را نمی توان دزدید
برای شهر جنون قلب پاره ای کافی است

به آسمان اجابت همیشه راهی هست
برای مرغ سحر استخاره ای کافی است


علی معصومی

دانه دانه سلول های تنم

دانه دانه سلول های تنم
برای رسیدن به تو پرنده می شوند
پرنده ها بی لانه اند
آشیانه قلبت کجاست؟

مریم_سپهوند

من همان زنی هستم

من همان
زنی هستم
شاعر
که ایستاده برای شعرهایم می میرم...


فروغ گودرزی

شعرهایم بوی باران میدهد

شعرهایم بوی باران میدهد
چترت را بردار
آسمانم ابریست...

دلم شکسته است
و درهر قطعه ای غزلی پریشانم
که در انعکاسی از نور , رنگین کمان شده است.


چشمهایم ترانه ی تو را دارد
نازساز مباش
هرچند حالم کوک نیست
اما خنیاگرم باش...

قاصدک ها مسیر خانه ات را بلدند
رقصان در افق واژه ها, به سوی تو می آیند
آغوشت را بگشا
دلتنگیهایم را روانه ات کرده ام


فاطمه جعفری

...باز هم خون شتک می زند

...باز هم
خون شتک می زند
بر شیشه ای که
از حافظه اش
گلوله ی تاریک
خارج نمی شود
جای پنجره ام را
عوض می کنم
باز هم...


نسترن خزایی

دلتنگی ام

دلتنگی ام همچو عطر نارنج در سرسرای شیراز پیچیده
حوصله کن در خیالم
تا در کوچه بازارِ زرگرها
قیمت عشق تو را جلوه دهم
در میان نارنجستان زندی ها
تنگ‌ به آغوش بکشانمت
ای رازِ پرنیاز من سری بزن به شهر راز

صبا گوهری